منزل خاله پري
روز چهارشنبه به منزل خاله پري (خاله مامان) رفتيم. از قضا دختر خاله (ميترا و مونا) و دختراي گل دخترخاله ميترا (آتنا و آسنا) هم بودن آسنا حسودي مي كرد و يه جورايي سعي مي كرد بياد جلو و بزنتت ولي موفق نشد.
ما كه بعد از مدتها مي ديديمشون حسابي سرگرم صحبت كردن بوديم و متوجه گذشت زمان نشديم. بابايي هم با شوهر دخترخاله ميترا سرگرم صحبت كردن بود.
قرار شد زماني كه بابايي شيراز برميگرده يه روز به خونه خاله جون پري بريم و شب اونجا بمونيم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی