مهدیمهدی، تا این لحظه: 11 سال و 29 روز سن داره

بامزی

مهر 94- خواب

1394/7/19 9:58
نویسنده : مامانی
57 بازدید
اشتراک گذاری

به نام خدا

مامان بخواب لالا... میگم باشه مهدی میخوابم توهم بخواب دیگه نصفه شبه. سرش رو میزار روی بالش میخونه

لالالالایی..لالالالایی.. گجشک لالا... اوشید لالا... اومد مهتاب لالا...لالالالایی.لالالاییی. گل خوابید لالالالالایی.. قوباغه خوابید بیشه ... لالالالایی. بعد من هم باهاش میخونم لالالالایی.. از صدای لالایی مهدی خوابم برد... و مهدی پاشد و رفت سراغ بیسکوییت .... آروم دست کشید روی صورتم ... مامان.. مامان... پاشو... و من که خیلی خسته بودم و خوابم عمیق شده بود از خواب پاشدم بله مهدی چی شده نخوابیدی؟ ... مامان بیسکوییت میخوام.. گفتم خب بازش کن بخور.. مامان... پاشو... بازکن... ظرف بیار... پاشدم و پیش دستی آوردم و بیسکویت رو براش باز کردم. گفتم مهدی لالایی خوندی خوابم برد چرا بیدارم کردی... مامان ... مامان.. نخواب... و من گیج بودم و سرم رو گذاشتم رو بالش... مهدی مامان..مامان.. پاشووو.. بلند شدم جانم؟

بالشش رو اورد کنار بالشم و دراز کشید مهدی هنوز بیدار بود و نگام میکرد ولی من خوابم برد. وقتی صبح شد دیدم رفته کنار باباش خوابید نه پتو و نه محلفه ای روش نبود.. معصومانه سرش رو کنار سرباباش گذاشته بود.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بامزی می باشد