مهدیمهدی، تا این لحظه: 11 سال و 30 روز سن داره

بامزی

شهریور 94-

1394/7/19 9:57
نویسنده : مامانی
48 بازدید
اشتراک گذاری

به نام خدا

هنوز نتونستم مهدی رو از پوشک بگیرم چون مهدی به جای غذا مثل بچه شیرخواره ها فقط شیر می خوره.

و طبیعتا ادرارش هم زیاده. حالا برنامه ریزی کردیم تا با مشورت دکتر کم کم شیر رو ازش بگیریم و به غذا خوردن رو بیاره و اونوقت پوشک رو ازش می گیرم. البته با کمک شورت آموزشی.

مهدی وقتی میخواد بشماره میگه 2 4 9 10 هوراااا.

خیلی هم شیطونی می کنه. از سر کنجکاوی همه چیز رو بر می داره. و از سر کنجکاوی خراب می کنه. و حالا صاحب گوشی مامان شده و باهاش بازی می کنه. و توی گالری می ره و یا عکس می گیره و کلی هم ذوق می کنه.

عاشق یه دفعه پریدناش توی بغل مامانی هستم. و من رو به اغوش می کشه و بوسم میکنه باباشو یهو میبوسه نشون میده قلبا بچه بامحبت و مهربونیه.

خیلی سعی می کنه اگر کار بدی کرد از دلمون در بیاره و اینکه عاشق نقاشی کشیدن و توپ بازیه و البته گوشی بیشتر. گاهی هم با گوشی زنگ می زنه به عمه... الو عمه بیا... عمه کجا بیام... اونه اینجا بیا. یعنی خونه اینجا بیا. عمه: پیش کی بیام... مهدی: من ... من. عمه: نه عمه تو بیا. مهدی مامان بریم... مامان: کجا بریم مهدی میره سراغ لوازم آرایش مامان . برمیداره میاره مامان بیا بریم. کجا بریم؟ مهدی : اونه حسام. عمه. خونه سامان و عمه ... نه مهدی جوون ما امروز نمی تونیم بریم. مهدی نریم؟ مامان نه عزیزم نمیریم. بابا تعطیل بشه آخر هفته میریم. بعد میره سر یخچال هرچی دستش برسه گوجه یا میوه یا شاید حتی پنیر بر میداره میاره مامان میخوام... مامان هم بهش میده ولی اگر پنیر باشه نمی خواد. یه وقتایی سرمیز ناهار وقتی دوغ نباشه مامان.. میگم جانم میگه بابا... دوغ نیست. میگم مهدی سرسفره دوغ نیست نذاشتم. میره سمت یخچال اگر دوغ پایین باشه برمیداره اگر نباشه میاد سراغ باباش شلوار باباش رو میکشه میگه بیا... دوغ بده. 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بامزی می باشد