آخ جوون مهمونای دوست داشتنی
پدرجوون و مادرجون همراه دایی محسن هفته پیش روز پنج شنبه پیش ما آمدن و تا ده روز یعنی شنبه هستن. اما دایی محسن روز سه شنبه رفت. در تمام این مدت سرشان حسابی با مهدی گرم بود و مهدی نیز در تمام این مدت با انها بازی میکرد. کارهای جالبتر مهدی این بود که کارهای انان را تکرار میکرد. پدرجون موقع سلام نماز دستش را تکون دادو حالا مهدی اینکارو تکرار میکنه. یا خوب دعا می کنه و برای دعا دستاشو به سمت اسمون بلند می کنه. خیلی خوشحالم که این چندروز به مهدی خوش گذشت و البته مهدی سرما هم خورده بود. الان مهدی اکثر کلمات رو بیان می کنه و بعضی جملات رو یهو میگه.
نویسنده :
مامانی
5:5