مهر 94- خواب
به نام خدا مامان بخواب لالا... میگم باشه مهدی میخوابم توهم بخواب دیگه نصفه شبه. سرش رو میزار روی بالش میخونه لالالالایی..لالالالایی.. گجشک لالا... اوشید لالا... اومد مهتاب لالا...لالالالایی.لالالاییی. گل خوابید لالالالالایی.. قوباغه خوابید بیشه ... لالالالایی. بعد من هم باهاش میخونم لالالالایی.. از صدای لالایی مهدی خوابم برد... و مهدی پاشد و رفت سراغ بیسکوییت .... آروم دست کشید روی صورتم ... مامان.. مامان... پاشو... و من که خیلی خسته بودم و خوابم عمیق شده بود از خواب پاشدم بله مهدی چی شده نخوابیدی؟ ... مامان بیسکوییت میخوام.. گفتم خب بازش کن بخور.. مامان... پاشو... بازکن... ظرف بیار... پاشدم و پیش دستی آوردم و بیسکویت رو براش باز کردم....
نویسنده :
مامانی
9:58